حالم داره بهم می خوره
امروز رفتم انجمن خانه ی ترانه تو یوسف اباد پارک شفق!!بعد 5 سال ...
افشین یدالهی نشسته بود اون بالا انگار پادشاس...مردک ندید بدید اگه کسی با لقب دکتر صداش نکنه..اونقد بد باهات حرف می زنه که فراری شی...و با کمال تعجب...دیدیم که برای ترانه خوندن باید ترانه هامو به دو سه تا پسر بچه..تازه کار که یکی دو تا کتاب چاپ کردن و تو ایل ودسته ی یدالهی و دار و دسته اش یه خودی نشون دادن و دم تکون دادن....نشون بدم ببینم آیا اجازه ی خوندن میدن بهم یا نه...خنده داره واسم...نه گریه دار بود...آخه توهین از این بالاتر زمانی که خود یدالهی یه مستمع ساکت و خجالتی بود و هیچکی نمیشناختش....این حرفا معنی نداشت..کارگاه ترانه یعنی جایی که میشه توش شعر خوند حالا هر کسی...چه منی که سال هاست می نویسم چه یه تازه کار..که متاسفانه...تو مملکت ما همه چیز گزینشی شده و سلیقه ای....آخر جلسه که اعتراضمو بهش گفتم می دونین جوابش چی بود گفت قانون اینجا همینه که هست...ناراحتی نیا جلسه!!!!انگار صاحب اول و آخر ایشونه انگار که این مردک با این قانون احمقانه اش..میتونه برای همه تعیین تکلیف کنه...بی ادبی و گستاخی آخه تا کجا؟؟؟؟؟
بهم ریختم..خیلی..لعنت به این جامعه...لعنت به این آدم ها که همه چیز و مافیا کردن...از یدالهی احمق گرفته تا بقیه ی دارو دسته ی بی سوادش..که خودشونو مجاز می دونن تو هر چیزی نظر بدن....
حالم داره بهم می خوره!!!!من باز هم می نویسم..اما حاظر نیستم برای شنیدن ترانه هام از فیلترینگ احمقانه ی این اکیپ رد شم..برن به جهنم همشون...بیچاره انجمن ترانه...که روزی واسه خودش کیا بیایی داشت....!!نفیس....
پنجشنبه 3 تیر 1389 - 8:55:40 PM